گرچه در انتخابات دهم، 4 کاندیدا برای ریاست جمهوری پا به عرصه گذاشتند، اما دقیقا دو جبهه میداندار رقابت بودند. این دو جبهه عبارت بودند از:
جبهه ای که هم و غمش «احیای تفکر امام» بود و شعارش «پیروی از ولایت فقیه» و «طرفداری از پابرهنگان» بود و جبهه ای که ملغمه ای بود از افکار و اندیشه های متناقض سیاسی و ایدئولوزیک، مدعیان پیروی از امام، اصلاح طلبان، حامیان مقوله توسعه اقتصادی، شیفتگان دموکراسی لیبرال، و همچنین آنها که امام و افکارش را به موزه سپرده بودند و خواستار نسخه جدیدی برای اداره بازار سیاست بودند اما به سبب احساس ضرورت پیروزی بر رقیب، اتحاد مصلحتی در پیش گرفتند و با یک زبان سخن گفتند.
این اتحاد نا مبارک اما، درآغاز آنچنان روشن نبود اما با گذشت زمان و افشاگریهای دو جبهه علیه یکدیگر، کم کم خود را نشان داد و خطوط تقاطع دو جبهه پررنگتر شد.
راس هرم متحدین سیاسی کسی نبود جز آیت الله هاشمی رفسنجانی که به حکم اسناد غیر قابل انکار، اگرچه از میرحسین حمایت می کرد اما در واقع به تقویت هرسه کاندیدای مخالف احمدی نژاد دست زد تا جبهه ای قویتر و کاراتر در برابر رقیب بسازد و با شکستن آرا و کشیده شدن انتخابات به دور دوم، پیروزی کاندیدای مطلوب خود یعنی میرحسین موسوی را به تحقق نزدیک تر کند.
حضور هاشمی رفسنجانی گرچه برخلاف فرزندانش علنی و آشکارا نبود، اما در عین حال بیشتر از آنها محسوس بود زیرا حضور او تنها به حمایت از یک کاندیدا محدود نمیشود.
مرتضی نبوی مسئول واحد سیاسی جامعه اسلامی مهندسین تصریح می کند: «در این که موضع آقای هاشمی "نه به احمدی نژاد" است، تردیدی نیست. هاشمی با ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد مخالف است. کارگزاران که به نوعی منتسب به هاشمی است هم از موسوی حمایت می کند.»
حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی هم می گوید: « آقای هاشمی رفسنجانی بنا دارد که احمدی نژاد رای نیاورد و از هر ظرفیتی که در این زمینه موثر باشد، استفاده میکند.»
هاشمی رفسنجانی اما در ورود یا انصراف کاندیداها نقش اساسی بازی می کند. تلاش او از جایی آغاز می شود که پیش از همه به دیدار خاتمی رفته و او را به صحنه انتخابات می آورد.
گرچه پس از انتشار خبر دیدار هاشمی با خاتمی، روابط عمومی دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را "تکذیب" کرد اما با وجود عدم تمایل هاشمی به رسانهای شدن این جلسه و نتیجه آن، اصلاحطلبان به تایید آن پرداختند.
چند روز پس از اعلام کاندیداتوری خاتمی، زمانی که هنوز میرحسین موسوی در حال بررسی ورود خود به عرصه بود، هاشمی رفسنجانی به دیدار کروبی رفت تا اینبار از پتانسیل سیاسی خود برای انصراف کروبی از کاندیداتوری بهره گیرد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت در این دیدار از دبیرکل حزب اعتمادملی می خواهد که درباره ادامه حضور انتخاباتی خود تاملی جدی بکند.
یک ماه پس از ورود علنی خاتمی، میر حسین موسوی با صدور بیانیه ای رسمی پا به صحنه انتخابات گذاشت.
این بیانیه در جبهه انتخاباتی اصلاحات، شکافی به وجود آورد که در پی آن خاتمی تصمیم گرفت برای ترمیم آن از یک سو خود را کنار بکشد و از دیگر سو با مذاکره با کروبی و متقاعد کردن وی به انصراف، فضا را برای نامزدی انحصاری موسوی از سوی اصلاح طلبان فراهم کند.
پس از انصراف خاتمی، رئیس مجمع تشخیص، به میرحسین و اطرافیانش توصیه کردکه بر موضع "کنارهگیری کروبی" اصرار نکنند.
در این بین موسوی نیز در ابتدایی ترین روزهای سال 88 به دیدار هاشمی رفت تا در قالب دیدار نوروزی، درباره "نگرانی های مشترک" سخن بگویند.
خبر این دیدار انتخاباتی هم که گویا قرار بر رسانهای شدن آن نبود، بر پیشانی خبرگزاریها و مطبوعات مختلف نشست و سبب شد تا میرحسین نیز در سخنرانیهایش آن را تایید و حمایت هاشمی را باعث "افتخار" خود بداند.
موسوی خطاب به هاشمی می گوید: از شما انتظار دارم که در انتخابات به طور شفاف موضع گیری کنید؛ بنده صراحت بیان شما را از شما می خواهم.
هاشمی پاسخ می دهد:من خودم خواستار حضور شما دراین عرصه هستم زیرا شما هم تیم قوی و علمی دارید و هم در این شرایط تنها کسی هستید که می تواند در برابر احمدی نژاد رقابت کند؛ هر کمکی از دست بنده برآید دریغ نمی کنم و به بچه های دولت ائتلافی گفته ام که با شما به توافق برسند و از شما حمایت کنند.
حمایت هاشمی از موسوی که تا روزها مورد اشاره حامیان موسوی قرار گرفت و از آن به عنوان "پشتیبانی محکم در انتخابات ریاستجمهوری" یاد می شد، در مصاحبه میر حسین با روزنامه "الاتحاد" امارات نمود تازه ای یافت:" من کنار نمیروم زیرا مردم ایران و هاشمی رفسنجانی از من حمایت میکنند."
دیدار خصوصی رییس مجمع با محسن رضایی که با طرح "دولت وحدت ملی" - که ازسو ی اصلاح طلبان نزدیک هاشمی مطرح شد و به گفته دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی نیز آن را قبول داشته است. - وارد عرصه شد، از سوی علیرضا زاکانی افشا شد و این نماینده مجلس در یک سخنرانی عمومی در لانه جاسوسی، مدعی شد هاشمی رفسنجانی در دیدارش با محسن رضایی، او را ترغیب به کاندیداتوری کرده و گفته "اگر با آمدنت یک میلیون رأی از احمدینژاد کم کنی باز هم مفید است."
این سخن زاکانی به مرور زمان به تایید شخصیتهای دیگری نیز رسید.
باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در پاسخی به خبرنگاران، تلویحا گفتههای زاکانی را تایید کرد. او در این باره گفت: تا جایی که اطلاع داریم هاشمی رفسنجانی دل خوشی از اینکه احمدینژاد مجددا رای بیاورد ندارد.
در طراحی انتخاباتی هاشمی، میرحسین نقش محوری برای پیروزی داشت و تزریق برخی افراد از جمله کرباسچی، نجفی، الویری و...به ستاد کروبی و همچنین شارژ رضایی برای کاندیداتوری، به منظور ایجاد بستر ورود انتخابات به دور دوم بود. همه اراده هاشمیرفسنجانی مصروف شد تا انتخابات به دور دوم کشیده شود.
این همه فعالیت انتخاباتی در حالی از سوی هاشمی تدارک می شد که او در مصاحبه مکتوب با زادسر نماینده سابق جیرفت گفته بود " موضع من در حق دولت نهم همان سکوت است."
پس از گذشت 10 روز اول رقابت ها و پایان مناظره میرحسین و احمدی نژاد، و گزارشات مراکز موثق و معتبر نظرسنجی که نتیجه را به نفع احمدی نزاد پیش بینی می کرد، هاشمی در اقدامی بی سابقه و در اوج عصبانیت، نامه ای بدون رعایت آداب ابتدایی نامه نگاری به رهبر انقلاب نوشت که زبانه های آتش خشم وی در آن هویدا بود.
این نامه به خوبی نشان داد که هاشمی، به نحوی رهبری را مانع پیروزی تمایلات سیاسی خود تصور می کرد. این نامه که به سرعت رسانه ای شد همچون بنزینی بود که بر آتش التهابات ریخته باشند.
زاکانی در جلسه ای در خصوص وقایع انتخابات گفته است: هاشمی در خصوص نامه آتشین خود پیش از انتخابات که خطاب به مقام معظم رهبری منتشر کرده بود، در جلسه ای که با ایشان داشتم گفت که من ابتدا نامه را به آقا دادم اما چون ایشان جواب ندادند، بعد از 2 ساعت آن را رسانهای کردم.
نامه این گونه آغاز می شود:
بسمالله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای زیده عزّه
متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم ولجنپراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمایش گذاشت و از آنجا که بخشی از این اظهارات قبلاً در رسانههای دولتی و آتش تهیه آن در سخنرانی مشهد مقدس مطرح شده، ادعای اینکه مطالب او تحت تأثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد برنامهریزی قبلی است، پذیرفتنی نیست...
هاشمی در ادامه چنین می نویسد:
اینجانب برای پرهیز از آلودهشدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکسالعمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کردم.
در مراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقای احمدینژاد گفتم که در اظهارات او خلافگوییهای فراوانی وجود داشته و ادعای کذب تماس تلفنی من با یکی از سران عرب و ادعای کارگردانی مبارزات انتخاباتی رقبا و اتهامات ناروا به جمعی از بزرگان نظام، از جمله جناب آقای ناطق نوری و فرزندان من و بدتر از همه زیرسئوال بردن اقدامات امام راحل را یادآوری و پیشنهاد کردم با صراحت اتهامهای نادرست را پس بگیرد که نیازی به اقدامات قانونی افراد و خانوادههایی که ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تیرهای ناسزاگویی قرار گرفتهاند، نباشد.
از صدا و سیما هم خواسته شد که فرصتی در اختیار طرفهای ذیحق براساس مقررات سازمان قرار دهد که از خود دفاع نمایند...
معالاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است...
وی در بخش دیگری از نامه می نویسد:
اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم...
رهبرمعظم انقلاب؛
...لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت وحداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور ازخطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس وگمان نصّ پیامتان درمشهد ودرمرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتشافروخته بریزند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل - چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان - اکبر هاشمی رفسنجانی
همانگونه که مشاهده شد، آقای هاشمی کارگردانی ورود و خروج کاندیداها را که درجلسه مناظره از آن سخن به میان آمده است، تکذیب می کند و از سکوت رهبری در این زمینه شکوه می کند و تهدید به آشوب و التهاب را با لفافه "آتشفشان سینه های سوزان" علنی می کند و زمان دو روزه باقیمانده تا انتخابات را تنها فرصت ترمیم اوضاع و "نجات کشور از خطر" برمی شمارد و تلویحا تلاش می کند خواسته خود را به رهبری تحمیل کند.
نامه هاشمی که با هدف مشخص و حساب شده، در آن زمان اندک رسانه ای شده بود رسالت خود را ایفا می کند و آتشفشان آشوب از سینه اغتشاشگران زبانه می کشد.
پس ازانتشارنامه هاشمی رفسنجانی،حملات هواداران میرحسین موسوی علیه مردم و حامیان احمدینژاد به شدت افزایش یافته و در برخی موارد با خارج شدن از حالت عادی، صورت وحشیانه به خود می گیرد.
اسید پاشی به سمت 3 دختر جوان محجبه، حمله عمدی به موتور سوار حامی احمدینژاد، حمله به اتومبیل رضازاده و... تنها بخشی از این اقدامات است که در راستای تمرین آشوب آفرینی انجام میشود.
آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه 26 تیر، شرایط کشور را بحرانی تصویر میکند و از طرفی خواستار آزادی بی قید و شرط آشوبگران شده و حتی حاضر نمی شود نام آشوبگر یا اغتشاشگر را برای این متخلفان بکار ببرد.
آیا بحران سازی در کشور جز به دست همان آشوبگران و اغتشاشگرانی اتفاق افتاد که جناب هاشمی خواستار آزادی بی قید و شرط آنها شده است؟
در بخشی از خطبه، دعوت به پیگیری مطالبات از مسیر قانون میکند و چند بار بر کلمه قانون تاکید می کند، اگر قانون از نظر ایشان بهترین راه کار درخواست مطالبات است آیا آنهایی که قانونشکنی کردند و آشوبهای خیابانی ایجاد کردند و به قصد تصاحب سلاح به پایگاه بسیج حمله کردند و به بهانه مطالبه حقوق مدنی دست به اغتشاش زدند، نباید محاکمه و مجازات می شدند؟
او در ادامه ادعا می کند: «مساله مهم ما این است که آن اعتمادی که مردم را با آن وسعت وارد میدان کرد و امروز یک مقدار مخدوش شده ما این اعتماد را برگردانیم و این هدف مقدس ما باید باشد و این اعتماد باید برگردد»
هاشمی با القاء جو بی اعتمادی چه هدفی را دنبال می کند؟ آیا 40 میلیون انسان بر مبنای عدم اعتماد به نظام در میدان انتخاب حاضر شده بودند و در رقم زدن آینده خود مشارکت کردند؟
امام خامنه ای در نماز 29 خرداد در پاسخ به چنین ادعایی که پیش از این بارها تکرار شده بود چنین می فرمایند:
«مردم هم به نظام اعتماد کردند، آمدند آراء خودشان را در صندوقها ریختند. اگر اعتماد به نظام نباشد، این توجه مردمی، این اقبال مردمی، وجود نخواهد داشت. این کسانی که دم از بیاعتمادی مردم میزنند اگر این سخن از روی غرض نباشد، از روی غفلت است...»
آیا اکثریت قاطعی باید نادیده گرفته می شد تا اقلیتی قانون شکن و ناهنجار و قانون گریز و شکست خورده از اراده ملت وناتوان درهضم تصمیم قاطع ملت به بهانه جلب اعتماد به نظام آزادانه به حرکات غیر قانونی و آسیب روحی و جسمی و مالی و ..به ملت ادامه دهند؟
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه 29 خرداد خطاب به سیاسیون و گردانندگان جریانات فرمودند:
«همهی ما وظیفه داریم که در این مرحلهی تاریخی هوشیار باشیم، دقیق باشیم، مواظب باشیم اشتباه نکنیم … آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی، و یک عدهای از اینها حرفشنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلی باید مراقب گفتار خودشان باشند»
«پیغمبر خود عامل بود؛ و مؤمنون هم دنبال سر پیغمبر، مردم هم به عمل او نگاه میکنند، راه را پیدا میکنند. و نقش بزرگان جامعه، نقش رهبران جامعه، نقش نخبگان جامعه این است. به حرف نباید اکتفا کنیم … هر کسی امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنی سوق بدهد، از نظر عامهی ملت ایران انسان منفوری است؛ هر که میخواهد باشد. هر هدفی را که این ملت بخواهد به آن برسد، در سایهی آرامش و امنیت خواهد رسید ... به هم زدن امنیت یک ملت بزرگترین گناهی است که ممکن است کسی مرتکب بشود.»
خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری بیشتر به شعار می ماند و آقای هاشمی هیچ گاه به توصیه چند باره رهبری برای شفافیت در مواضع وقعی نگذارد و همچنان دو پهلو حرف می زد و مشی غبار گرفته ای داشت. او بارها شاید برای کاستن از فشارهای سیاستمداران یا بازیابی وجهه مردمی به دوستی خود با رهبری اشاره کرد و بر ولایت پذیری اش صحه گذاشت اما در نماز جمعه 26 تیر بار دیگر اثبات کرد که این چنین نیست.
«همه باید در مقابل این خرابکاریها بایستند، اعلام موضع کنند. همه بایستی بگویند ... این تخریبهائی که انجام میگیرد، این کارهای زشتی که انجام میگیرد، بعضاً جنایاتی که واقع میشود، مربوط به هیچکدام از این اطراف قضیه نیست؛ این مربوط به مردم نیست، مربوط به نامزدها نیست؛ مربوط به خرابکارهاست، مربوط به اخلالگرهاست … آنها امنیت کشور را و آرامش کشور را هدف گرفتهاند و می خواهند این را از بین ببرند. هیچکس نباید به این تشنجآفرینی و اغتشاشآفرینی کمک کند و همه باید در مقابل او صریح موضع بگیرند. روشن کنند که این خواستِ آنها نیست»
عدم حضور جناب هاشمی در مراسم تحلیف و تنفیذ ریاست جمهوری دهم، سخنرانیها در جلسات پنهان و پیدا، هم قسم شدن با میرحسین موسوی و خاتمی به اعتراف یکی از متهمان آشوبهای اخیر، هدایت جریان ضد اصولگرا از جمله کارهای سوال برانگیز و غیر شفاف هاشمی بود.
هاشمی رفسنجانی در سفر خود به مشهد مقدس صحبتهای خود در خطبههای نماز جمعه را تأیید کرده و سخنانی در راستای بیانیههای سران فتنه میگوید.
او مشروعیت ولایت فقیه را در گرو مقبولیت مردمی میداند و اعتقاد دارد که هرگاه مردم پذیرای ولیفقیه نبودند وی باید از این سمت کنارهگیری کند.
هاشمی همچنین برخی گروهها و اقشار مردمی همچون زنان را نیز به حضور در خیابانها دعوت می کند تا قدرت برخورد نیروهای انتظامی را از آنان بگیرد.
آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای عمومی و ادوار انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران که در14 اسفند 88 در کاخ مرمر صورت گرفت، بر مواضع قبلی و راهکارهای گذشته خود که در نماز جمعه پس از انتخاباتش مطرح کرده بود، تاکید کرد.
این در حالیست که با توجه به گرایشات افراطی اعضای انجمن دانشگاه تهران و بویژه اقدامات این انجمن در وقایع پس از انتخابات، دیدار مکرر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با این تشکل رادیکال، سوال برانگیز است.
هاشمی رفسنجانی به بهانه 12 فروردین مصاحبه ای ویدئویی با سایت خود ترتیب داد :
مصاحبه کننده می پرسد:«سال 1388 را با برخی از اتفاقات و حوادث ناگوار پشت سر گذاشتیم و در این زمان با حضرت عالی از سال 1358 سخن گفتیم. تلاشهای بسیاری بر شبیه سازی تاریخی این 2 سال در حال حاضر صورت گرفته است. تحلیل حضرت عالی راجع به صحت و سقم این تلاشها چیست؟ آیا به راستی فضای سیاسی سال 88 جمهوری اسلامی منطبق با فضای سال 58 است؟»
و هاشمی جواب می دهد: «فکر نمیکنم این تشبیه درست باشد! آنهایی که الان به عنوان معترض یا منتقد در خیابانها آمدند و صحبت کردند اکثریت قاطعشان وفادار به نظام هستند. یعنی جمهوری اسلامی و قانون اساسی را با همه موازین آن قبول دارند.»
هاشمی همچنان ترجیح می دهد از لفظ معترض یا منتقد! استفاده کند و با ظرافتی درخور عنوان مردم را بر معترضین بار نماید.با اینکه مردم در9دی و22بهمن حساب خود را از آنها که هاشمی به عمد واژه تعدیل شده منتقد و معترض را برآنها می نهد جدا کرده است و مخالفت این فرقه اندک با نظام و ولایت فقیه و قانون و امنیت و دموکراسی حقیقی بر همگان آشکار شده است.
این همه تناقض در گفتار و رفتار ، شعار ولایت دادن و زیر پرچم مخالفان ولایت ایستادن، از قانون دم زدن و در جبهه قانون شکنان ایستادن، از حل بحران سخن گفتن و به بحران دامن زدن چه توجیه عاقلانه و منصفانه ای دارد؟
به گفته برخی رسانه ها، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایام نوروز89 هم در کیش با بهزاد نبوی دیدار کرد.
میرحسین موسوی روز اول فروردین به منزل آقای هاشمی رفسنجانی رفت و در جمع افراد حاضر ابراز ارادت ویژه ای به رئیس مجمع تشخیص تحویل داد.
در ادامه دیدارهای مشکوک آقای هاشمی رفسنجانی با سران فتنه ،صبح یکشنبه 21 فروردین سیدمحمد خاتمی یکی از سران اصلی فتنه به دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام رفته و در ساختمان مجمع با آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کرد. ظاهرا این دیدار در راستای هماهنگی های سران فتنه و برنامه ریزی در جهت ایجاد فضای ملتهب در جامعه در سال 89 می باشد.
...واین داستان همچنان ادامه دارد.
اکنون به سبب همه خطاهای بزرگ و کوچک سردار سازندگی، آن چهره موجه که در خاطره ملت حک شده بود و ذهنیت مثبت که او را در دل مردم زنده نگه می داشت از دست رفته است.
به هر حال ادامه تحرکات در قالب مناسبتهای پیش رو، ادامه مخالفت با ولایت، سقوط در دره بی اعتمادی، پیاده شدن از قطار نظام، حمایت از قانون جنگل و هرج و مرج زایی، عبور از هنجارها و منفور ملت شدن است.
بهترآن است چهره های سیاسی، غبار از چهره بشویند و خاکستر از منش سیاسی خود بزدایند و بامردم روراست باشند والبته این برای استوانه ها ضامن ثبات و بقا است
.
فرصت آن رسیده تا پرونده اتمی را نهایی کنیم! مسئولین کشور منتظر چه هستند؟
لطفا کلیک بفرمائید. www.zararetahrim.com